معنی ازروی بی میلی

حل جدول

لغت نامه دهخدا

میلی

میلی. (فرانسوی، پیشوند) پیشوند حاکی از یکهزارم واحد اصلی. (از دایره المعارف کیه).پیشوند دلالت کننده بر یکهزارم واحد غالب مقیاسات، میلیمتر (یکهزارم متر)، میلی لیتر (یکهزارم لیتر)، میلی گرم (یکهزارم گرم)، میلی گراد (یکهزارم گراد)، میلی میکرون (یکهزارم میکرون).

میلی. (ص نسبی) منسوب به میل (واحد اندازه گیری مسافت): مادر هشت میلی جزیره بودیم. رجوع به میل شود.

میلی. [م َ / م ِ] (اِخ) مولانا میلی از ولایت حصار است طالب علمی دارد و معما را نیز نیک میداند. از اوست:
جفا همین نه از آن شوخ بی وفا دیدم
ز هر که چشم وفا داشتم جفا دیدم.
(از مجالس النفایس چ حکمت ص 159).
میلی از حصار شادمان از اقلیم چهارم است. وی معما را نیک حل میکرده است. (از آتشکده ٔ آذر چ شهیدی ص 328).

میلی. [م َ / م ِ] (اِخ) میلی تبریزی یا میلی ترک. نامش میرزاقلی و از اتراک است و در مشهد مقدس رضوی نشو و نما یافته و صاحب خلق مستحسن بوده و خالی از فضیلت نبوده است. طبعی شکفته داشته است و شعر زیر از اوست:
به سینه تیری از آن غمزه خورده ام کاری
که بر نیایدم از دل مگر به دشواری
ز بسکه غمزه ٔ تو خوارو زار میکشدم
به عجز می طلبم هر دم از اجل یاری
اجل که پیشه ٔ او بی گنه کشی است کند
به پشت گرمی آن غمزه این ستمکاری.
(از آتشکده ٔ آذر چ شهیدی ص 22).
از طایفه ٔ تکلو است خدمتگارزاده ٔ سلطان محمد خدابنده پادشاه بود. در ملازمت مرحوم سلطان ابراهیم میرزا تربیت یافت و شاعر مسلم گردید. ابیات زیادی از وی مشهور شد و در آخر عمر به هندوستان رفت و در آنجا وفات یافت. (از مجمعالخواص ص 105). و رجوع به میلی ترک در مجمعالفصحاء (ج 2 ص 39). و میلی تبریزی در تحفه ٔ سامی (ص 144) شود.

میلی. (اِ) گربه را گویند که عربان سنور خوانند. (آنندراج) (برهان). گربه. (ناظم الاطباء).

میلی. [م َ / م ِ] (ص نسبی) آنکه در میل و اراده و خواهش و آرزوی خود آزاد باشد. (ناظم الاطباء). || دمدمی مزاج در تداول عامه.که بر اراده ای ثابت و استوار نباشد. که از نظامات ونسقها دقیقاً پیروی نکند و هرگاه که خواهد به کاری پردازد که متابع میل و خواست خود باشد یا کار کند نه بر اساس ضابطه یا اراده ٔ دیگری. رجوع به میل شود.


میلی متر

میلی متر. [م ِ] (فرانسوی، اِ مرکب) واحد طول در سیستم متری. یک هزارم متر. یک هزارم گز.
- میلی متر مربع، یک میلیونیم متر مربع.
- میلی متر مکعب، یک میلیاردیم متر مکعب. یک بیلیونیم متر مکعب.


علی میلی

علی میلی. [ع َ ی ِ می] (اِخ) ابن محمد میلی جمالی تونسی مالکی. رجوع به علی جمالی شود.


بی میلی

بی میلی. [م َ / م ِ] (حامص مرکب) انحراف نداشتن. گردش نداشتن بسویی. چفسیدگی نداشتن. || گرایش نداشتن. عدم تمایل. عدم رغبت. فقدان اشتها. رجوع به میل شود.


میلی گرم

میلی گرم. [گ ِ رَ] (فرانسوی، اِ مرکب) یک هزارم گرم.


میل میلی

میل میلی. (ص مرکب) با راههای باریک (در جامه). با راهها و خطوط. راه راه. (از یادداشت مؤلف). میل میل.
- پارچه ٔ میل میلی، یعنی خطدار. تیره دار. راه راه.


میلی لیتر

میلی لیتر. (فرانسوی، اِ مرکب) یک هزارم لیتر. هزاریک لیتر. یک سانتی متر مکعب.

فرهنگ فارسی هوشیار

میلی

(اسم) گربه سنور. (صفت) منسوب به میل:‎ } مادر هشت میلی جزیره بودیم. ‎{

گویش مازندرانی

میلی

داوطلبانه – از سر رغبت

معادل ابجد

ازروی بی میلی

326

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری